چمدانش را بست...
نگاهم به آخرین لحظه های بودنش خیره ماند...
و رفت...
تابستان را میگویم
خب شهریور هم تموم شد... و تولد من نیز...
برخلاف انتظاری که داشتم امسال کمترین تبریک رو داشتم
ولی عوضش میشه گفت در آغوش گرم خانواده تولد گرفتیم:D:D
برام جالبه که کل فامیل همیشه تولد من رو یادشونه!!!! و همیشه هم بسیج میشن برای تولد گرفتن برام!!!!
ولی خب کمترین تبریک رو از دوستام داشتم. که اونم احتمالا به خاطر این بود که تولدم با عید غدیر تو یه روز بود:) و خیلی حس خوبی بود.
حس میکنم بزرگ شدم، و وقتش هست راهم رو کامل مشخص کنم و از نظر مالی هم روی پای خودم وایسم...
امیدوارم روزهای 24 سالگیم جز بهترین روزهای زندگیم باشه.
الهی به امید خودت...
پاییز که خوب دلگیری خودش رو داره...فقط می تونم اظهار امیدواری کنم برای بهتر بودنش!
فکر کنم باید برای گیر آوردن این کتاب دست به دامن مافیای کتاب و قاچاق و این جور چیزا بشم!!
آره واقعا دلگیره.
:D:D عجب کتابی شده! امیدوارم بدون نیاز به مافیا پیداش کنید
سلام...
تولدتون مبارک !البته این بار با یه مدت زیاد تاخیر!
پاییز هم مبارک....البته امیدوارم از اون پاییز های دلگیر نباشه برای هیشکی!
من دیروز در ادامه ی جست و جو هام برای کتاب حکیم رفتم جمعه بازار کتاب ...ولی متاسفانه کتاب پیدا نشد...!هر چند قول می دم تا یه مدت دیگه از زیر سنگم که شده پیداش کنم!!
موفق باشین
سلام مرسی سر میزنید:)
ممنون پاییز شما هم مبارک:d پاییز که اصولا دلگیر هست. و هیچ وقت نتونستم حس خوبی بهش داشته باشم:|
اووف جدا؟:d انقد نایابه:d ولی ارزشش رو داره دنبالش باشید.
موفق و سلامت باشید.
پاییز مبارک
مرسی:) پاییزتون مبارک